به نام خدا

تو کل دوران تحصیلم همش بهم میگفت نمیذارم بری سر کار نمیذارم بری

فارع التحصیل که شدم دوسال نذاشت برم

چند ماهه خودش هنش تکرار میکنه بیا برو بیا برو بیا برو

ولی یه شرط هایی مینویسم امضا کن بعد

من رو برای یک کار خوب که میدونه چقدر علاقه دارم خواستن 

دوست ندارم شرط هاش رو قبول کنم

دیگه تحمل اینهمه زور از جانب اون برام سخته

البته همه شرط هاش رو قبول کردم به جز یکی

و نمیزاره برم

نمیزاره

چطور من با این مرد زندگی کنم؟؟؟؟

چرا انقد بده؟؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها